ايرج ميرزا، شجاع وخوش زبان و آزاده
ايرج ميرزا، شجاع وخوش زبان و آزاده
ايرج ميرزا، شجاع وخوش زبان و آزاده
نویسنده : اکبر رضی زاده
منبع : راسخون
يکي از شعراي فرهيخته ي دوران مشروطيت که علاوه بر شعر وشاعري به زبان هاي مختلف از جمله: فرانسوي، روسي ، ترکي وعربي آشنايي کامل داشت، «جلال الدين ممالک ايرج ميرزا» پسر صدرالشعرا غلام حسين ميرزا بود.
ايرج در سال 1291 هـ . ق. درتبريز به دنيا آمد وپس از عمري خدمات فرهنگي و اداري در سال 1344 هـ . ق در اثر سکته قلبي در تهران درگذشت و به سراي باقي راه يافت و در گورستان ظهير الدوله، درکنار بسياري از نويسندگان وشعراي هم رزمش به خاک سپرده شد.از بارزترين خصيصه ي شعر او زبان چالاک و بيان گرم و زنده اوست که داراي فصاحت و بلاغتي خاص است.
با قطعه ي بسيار زيباي «قلب مادر» به ادامه زندگي نامه ي ايرج ميرزا مي نشينيم:
ايرج در سال 1291 هـ . ق. درتبريز به دنيا آمد وپس از عمري خدمات فرهنگي و اداري در سال 1344 هـ . ق در اثر سکته قلبي در تهران درگذشت و به سراي باقي راه يافت و در گورستان ظهير الدوله، درکنار بسياري از نويسندگان وشعراي هم رزمش به خاک سپرده شد.از بارزترين خصيصه ي شعر او زبان چالاک و بيان گرم و زنده اوست که داراي فصاحت و بلاغتي خاص است.
با قطعه ي بسيار زيباي «قلب مادر» به ادامه زندگي نامه ي ايرج ميرزا مي نشينيم:
« داد معشوقه به عاشق پيغام
که کند مادر تو با من جنگ
هر کجا بيندم از دور کند
چهره پرچين وجبين پر آژنگ
با نگاه غصب آلود زند
بر دل نازک من تير خدنگ
از در خانه مرا طرد کند
هم چنان سنگ از دل قلما سنگ
مادر سنگدلت تا زنده است
شهد در کام من وتوست شرنگ...»
ايرج در 19 سالگي پدرش را از دست داد و به دلیل اعتبار پدر در وزارت فرهنگ، وزارت کشور و وزارت دارايي به مشاغل مهمي منصوب شد.همان سمت هايي که قبلاً «غلام حسين ميرزا» پدرش به عهده داشت.
اين شاعر وطن دوست مدتي به اروپا سفر کرد وتجارب زيادي به دست آورد. از جمله ابتکارات او مي توان به تأسيس اداره ي عتيقه جات - اداره ي باستانشناسي امروز- اشاره کرد. مدتي از عمر ايرج در زمان «مظفرالدين شاه قاجار» سپري شد. که به علت دوستي با «عبدالحسين» پسر امير نظام گروسي، مورد لطف وتشويق امير نظام قرار گرفت.
وبه دليل سرايش اشعار پرمفهوم اجتماعي وملي به «فخر الشعراء» ملقب شد.
«...نشوم يک دل ويک رنگ تو را
تا نسازي دل او از خون رنگ
گرتو خواهي به وصالم برسي
بايد اين ساعت بي خوف و درنگ
روي و سينه ي تنگش بدري
دل برون آري از آن سينه ي تنگ
گرم وخونين به منش باز آري
تا برد ز آينه ي قلبم زنگ
عاشق بي خرد ناهنجار
نه بل آن فاسق بي عصمت وننگ....»
آن چه از اشعار وي بر مي آيد اين است که از سر نوشت خود شکايت نکرده و تنگدستي و فقير بودن خود را بهترين دليل پاکدامني وخدمت صادقانه به مردم و کشور ذکر مي کند. ديوان شعر ميرزا از چهار هزار بيت تجاوز نمي کند. با اينحال نمي توان وي را جزو گروه ادبي خاصي به شمار آورد. دليلش هم اين که : او در انواع شعر طبع آزمايي کرده وبه خوبي از عهده کار بر آمده است. معمولاً در اشعار ايرج نکات مبهم، مطالب دور از ذهن ونامفهوم ديده نمي شود.در سراسر ديوانش سعي کرده زندگي روزانه ي ايرانيان را آنچنان که هست، دور از اغراق هاي شاعرانه و مبالغه هاي چاپلوسانه بيان کند.آن چه سرچشمه ي افکار وانديشه ي شعر اوبه حساب مي آيد، حقايق موجود در جامعه وعصر وزمان خويش است.
ميرزا، شاعري ميهن دوست وملي گراست، نمي تواند ظلم وبي عدالتي حاکم بر مردمان عصر قاجار را ناديده بگيرد. خواهان عدالت اجتماعي و آزادي قلم و انديشه است وبا جهل وناداني و استبداد مي ستيزد.
«... حرمت مادري از ياد ببرد
خيره از باده وديوانه زبنگ
رفت ومادر را افکند به خاک
سينه بدريد و دل آورد به چنگ
قصد سر منزل معشوقه نمود
دل مادر به کفش چون با رنگ
از قضا خورد دم در به زمين
واندکي سوده شد او را آرنگ
وان دل گرم که جان داشت هنوز
اوفتاد از کف آن بي فرهنگ
از زمين باز چو برخاست نمود
پي برداشتن آن آهنگ...»
اگر قطعه ي بسيار زيباي «قلب مادر» را از ابتدا تا اينجای مطلب به دقت نخوانده ايد، مقطع اين شعر بي بديل را با تأمل بسيار مرور کنيد. زيرا دوبيت واپسين، علاوه بر اينکه شلاق جانکاهي است بر پيکر عاشق بي مقدار، هشداري است بر همه ي جوانان کوردل وبي فرهنگ: «... ديد کز آن دل آغشته به خون
آيد آهسته برون اين آهنگ
آه!... دست پسرم يافت خراش!
اخ!... پاي پسرم خورد به سنگ!...:»
فرزندان طبع تواناي ايرج ميرزا عبارتند از : «عارفنانه» ، «مثنوي زهره ومنوچهر» ، «شام وجام» ،«هديه ي عاشق » و...
موضوع مثنوي عارفنانه اوضاع نابسامان ايران عهد قاجار مي باشد. گفتني است شعر «قلب مادر» را ايرج به منظور شرکت در مسابقه اي که مجله ي «ايران شهر» مطرح کرده بود، سروده است. گفته شده که دراين مجله، قطعه اي از زبان آلماني ترجمه شده واز عموم شاعران ايران درخواست شده بود که آن را به شعر فارسي در آورند. ايرج ميرزا شعري را که خوانديد مي سرايد وبه دفتر مجله ايران شهر ارسال مي دارد. اين قطعه چنان مورد توجه قرار مي گيرد که شهرت ايرج را جهان شمول مي نمايد.
که کند مادر تو با من جنگ
هر کجا بيندم از دور کند
چهره پرچين وجبين پر آژنگ
با نگاه غصب آلود زند
بر دل نازک من تير خدنگ
از در خانه مرا طرد کند
هم چنان سنگ از دل قلما سنگ
مادر سنگدلت تا زنده است
شهد در کام من وتوست شرنگ...»
ايرج در 19 سالگي پدرش را از دست داد و به دلیل اعتبار پدر در وزارت فرهنگ، وزارت کشور و وزارت دارايي به مشاغل مهمي منصوب شد.همان سمت هايي که قبلاً «غلام حسين ميرزا» پدرش به عهده داشت.
اين شاعر وطن دوست مدتي به اروپا سفر کرد وتجارب زيادي به دست آورد. از جمله ابتکارات او مي توان به تأسيس اداره ي عتيقه جات - اداره ي باستانشناسي امروز- اشاره کرد. مدتي از عمر ايرج در زمان «مظفرالدين شاه قاجار» سپري شد. که به علت دوستي با «عبدالحسين» پسر امير نظام گروسي، مورد لطف وتشويق امير نظام قرار گرفت.
وبه دليل سرايش اشعار پرمفهوم اجتماعي وملي به «فخر الشعراء» ملقب شد.
«...نشوم يک دل ويک رنگ تو را
تا نسازي دل او از خون رنگ
گرتو خواهي به وصالم برسي
بايد اين ساعت بي خوف و درنگ
روي و سينه ي تنگش بدري
دل برون آري از آن سينه ي تنگ
گرم وخونين به منش باز آري
تا برد ز آينه ي قلبم زنگ
عاشق بي خرد ناهنجار
نه بل آن فاسق بي عصمت وننگ....»
آن چه از اشعار وي بر مي آيد اين است که از سر نوشت خود شکايت نکرده و تنگدستي و فقير بودن خود را بهترين دليل پاکدامني وخدمت صادقانه به مردم و کشور ذکر مي کند. ديوان شعر ميرزا از چهار هزار بيت تجاوز نمي کند. با اينحال نمي توان وي را جزو گروه ادبي خاصي به شمار آورد. دليلش هم اين که : او در انواع شعر طبع آزمايي کرده وبه خوبي از عهده کار بر آمده است. معمولاً در اشعار ايرج نکات مبهم، مطالب دور از ذهن ونامفهوم ديده نمي شود.در سراسر ديوانش سعي کرده زندگي روزانه ي ايرانيان را آنچنان که هست، دور از اغراق هاي شاعرانه و مبالغه هاي چاپلوسانه بيان کند.آن چه سرچشمه ي افکار وانديشه ي شعر اوبه حساب مي آيد، حقايق موجود در جامعه وعصر وزمان خويش است.
ميرزا، شاعري ميهن دوست وملي گراست، نمي تواند ظلم وبي عدالتي حاکم بر مردمان عصر قاجار را ناديده بگيرد. خواهان عدالت اجتماعي و آزادي قلم و انديشه است وبا جهل وناداني و استبداد مي ستيزد.
«... حرمت مادري از ياد ببرد
خيره از باده وديوانه زبنگ
رفت ومادر را افکند به خاک
سينه بدريد و دل آورد به چنگ
قصد سر منزل معشوقه نمود
دل مادر به کفش چون با رنگ
از قضا خورد دم در به زمين
واندکي سوده شد او را آرنگ
وان دل گرم که جان داشت هنوز
اوفتاد از کف آن بي فرهنگ
از زمين باز چو برخاست نمود
پي برداشتن آن آهنگ...»
اگر قطعه ي بسيار زيباي «قلب مادر» را از ابتدا تا اينجای مطلب به دقت نخوانده ايد، مقطع اين شعر بي بديل را با تأمل بسيار مرور کنيد. زيرا دوبيت واپسين، علاوه بر اينکه شلاق جانکاهي است بر پيکر عاشق بي مقدار، هشداري است بر همه ي جوانان کوردل وبي فرهنگ: «... ديد کز آن دل آغشته به خون
آيد آهسته برون اين آهنگ
آه!... دست پسرم يافت خراش!
اخ!... پاي پسرم خورد به سنگ!...:»
فرزندان طبع تواناي ايرج ميرزا عبارتند از : «عارفنانه» ، «مثنوي زهره ومنوچهر» ، «شام وجام» ،«هديه ي عاشق » و...
موضوع مثنوي عارفنانه اوضاع نابسامان ايران عهد قاجار مي باشد. گفتني است شعر «قلب مادر» را ايرج به منظور شرکت در مسابقه اي که مجله ي «ايران شهر» مطرح کرده بود، سروده است. گفته شده که دراين مجله، قطعه اي از زبان آلماني ترجمه شده واز عموم شاعران ايران درخواست شده بود که آن را به شعر فارسي در آورند. ايرج ميرزا شعري را که خوانديد مي سرايد وبه دفتر مجله ايران شهر ارسال مي دارد. اين قطعه چنان مورد توجه قرار مي گيرد که شهرت ايرج را جهان شمول مي نمايد.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}